بلاغت، بهعنوان هنر سخنوری و سبکشناسی، از قرن پنجم پیش از میلاد آغاز گردید و توسط سوفسطائیان اولیه همچون پروتاگوراس و گورگیاس گسترش یافت. برخلاف افلاطون، شاگردش ارسطو بلاغت را امری ضروری میدانست و رسالهای در باب هنر بلاغت به رشته تحریر درآورد. در قرن اول پیش از میلاد، سیسرون بلاغت را ابزاری برای آموزش، اقناع و لذتبخشی معرفی نمود و پنج اصل مهم آن را مطرح ساخت. پس از سقوط روم، بلاغت در بیزانس ادامه یافت و در دوران رنسانس دوباره احیا گردید. با این حال، در قرن شانزدهم، بلاغت به سبک و آرایههای ادبی محدود شد. در دهههای آغازین قرن بیستم، بلاغت بیش از پیش محدود گردید و سبکشناسی ظهور یافت که با تمرکز بر ویژگیهای زبانی، الگوها و ساختارهای متن، اهمیت زبان در تحلیل متون را نشان میداد. این شاخه با نظریات فرمالیستهای روسی و مدلهای گرامری همچون مدل نظاممند نقشگرای مایکل هالیدی، ابزارهای مهمی برای مطالعه زبان و متن ارائه داد و به مبنایی برای تحلیل سبک تبدیل شد. از دهههای پایانی قرن بیستم تا کنون، حوزه سبکشناسی به یکی از کارآمدترین حوزههای تحلیل و نقد ادبی تبدیل شده است و با بسیاری از نحلههای نقدی پیوندی تنگاتنگ پیدا کرده است.
اساتید آراد